نمایشگر دسته ای مطالب
گزارش مربوط سفر دکتر علوی پناه
گزارش مربوط سفر دکتر علوی پناه
به نام خدا
گزارش علمی سفر به اتریش
زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک به در صومعه با بربط و پیمانه روم
(حافظ،1391:غ360)
مقدمه
قلم در دست می گیرم و می نگارم از سفرم به اتریش، سفری که تفاوت ها داشت با رفتنم به آمریکا. در گذر این نوشته به تفسیر خواهم گفت مشابهت های این سفرم را با رفتنم به چغال زنبیل، در وطنم ایران.
به دلیل سفرهای متعدد به اقصا نقاط جهان و مشکلات این سو و یا آن سو بر آن شدم، که گزارشهای علمی از سفرهای پژوهشی خود را با مسائل اجتماعی در هم آمیزم؛ چرا که احساس کردم، مشکل اصلی خیلی جاها از جمله خودمان، تنها فاصله علمی و تخصصی نیست، بلکه مشکل اصلی ما آن است، که نه معنی تخصص را به خوبی دریافته ایم و نه تعهد را. از همین رو همواره بر سر اولویت تخصص و تعهد بر سر جدال هستیم، جدال بر سر تخصص و تعهد مشکلی را حل نمی کند و آن چه ضروری است، تغییر اولویت هاست، اولویت انسانیت و وجدان بر تمامی تخصص ها.
انسان با چه الگویی و چگونه باید نو شود؟
آیا سخنان علمی را باید تنها در کتابها و مقالات علمی جستجو کنیم؟ آیا نمی شود در جای ها و مکانهای دیگر هم سراغشان را گرفت؟ وقتی ذهن انسان دائم در حال آفریدن اندیشههای علمی و دنیایی تازه از جهان است، پس آیا پدیدههای طبیعت الگوی خوبی برای نو شدن نیستند؟ در هر پدیده طبیعی، دانش گوناگون و علوم طبیعی متنوع به کار برده شده است. خداوند در طبیعت و عوالم آن حکمتها و دانشهایی قرار داده است، که نیاز واقعی بشر و سایر موجودات از آن تأمین میشود، بنابراین یک الگوی خوب، الگوی همگرایی علوم، شناخت پدیدههای طبیعی و الگوبرداری از آن است، که این علم را الگوبرداری طبیعی مینامند. برای نیل به این الگو علاوه بر نیاز به دانش بنیادی، برخورد گذشتگان به طبیعت و عکسالعملهای طبیعت با آنان و چگونگی دریافت اطلاعات از طبیعت نیز مهم است. اگر ما به چهار فصل طبیعت بنگریم معنی نو شدن طبیعت نه تنها در بهار، بلکه در سایر فصول هم دیده میشود. تابستان با میوه دادن نو میشود. در پاییز نواقص نو شدنها به شک و تردید میافتد و در نتیجه برگ و بار را فرو میریزد. زمستانها در اندیشه برآوردن برگ و بار نو است؛ حال باز بهار است، که طرح نو زمستان را به اجرا میگذارد. درست است، که ماندن مانع رشد و تعالی است و باید لحظه لحظه نو شد تا به تکامل رسید، اما این نو شدن دلیل بر این نمی شود، که گذشته را فراموش کرد، یا به آن بی توجه شد؛ مگر بهار که طبیعتی نو می آورد، زمستان را بی رونق می کند؟!
سفر اتریش
European Geosciences Union General Assembly 2017 (EGU 2017)
مجمع عمومی سالانهEGU، یکی از بزرگترین و برجسته ترین رویدادهای علوم زمین اروپا است. در این مجمع بیش از 15000 دانشمند، که بیش از یک چهارم آن ها دانشجویان هستند؛ از سراسر جهان، حضور پیدا میکنند. جلسات این نشست، به طور معمول بیش از 500 موضوع، از جمله آتشفشان شناسی، اکتشاف سیاره، ساختار داخلی جو زمین، آب و هوا، و همچنین انرژی و منابع را پوشش میدهد. در مجامع عمومی در حدود 4500 مقاله به صورت شفاهی و بیش از 9000 مقاله به صورت پوستر ارائه میشوند. در این جلسات فعالیت های منحصر به فردی؛ از جمله: مناظرههای بزرگ، سمپوزیومهای بین المللی (از جمله مراسم جوایز EGU)، سخنرانیهای کلیدی، دورههای آموزشی کوتاه مدت و سمپوزیومهای توسعه یافته (همانند: اطلاعات علوم زمین برای مدرسان کارگاه،GIFT ) انجام میشود، که گذشته از جلسات منظم، رسیدگی به موضوعات تحت پوشش هر بخش علمی صورت میپذیرد.
همان گونه که قضاوت کار دشواری است، بی شک مقایسه هم، کار ساده ای نیست، چرا که شرایط و لوازم خاص خود را می طلبد. حال اگر مقایسه دو انسان، دو جامعه یا دو کشور را تنها بر اساس قضاوت، در حالی که یکی یا هر دو را ندیده باشی و تنها بر اساس شنیدهها انجام دهی، این مشکل از هر مشکلی دشوارتر است. اما با تمام دشواری ها، چنین مقایسه ای را، با اعتماد به دیدههایم و به کارگیری شواهد به دست آورده از دوستانم انجام دادم، و سه پدیده در رأس یک مثلث را مقایسه کردم؛ (AGU و EGU در سالهای 2016، 2017 و زیگورات (چغازنبیل) در 1250 سال قبل از میلاد مسیح).
هدف چیست؟ علم و پژوهش از کجا به کجا رسیده و این همه یافتههای بشر طی کمتر از 3500 سال چه روندی را طی کرده است. آیا آنان که رأسی از مثلث را به خود اختصاص دادهاند و از AGU و EGU عقب افتادهاند، میتوانند این فاصله را از بین ببرند؟ و اگر نتوانند، چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟
در کنفرانس اتریش از مجموع 14496 نوع شرکت کننده و ارائه دهنده، تنها چکیده 19 نفر از ایران ثبت شده است، اما متأسفانه تنها شش نفر موفق به حضور شده اند، که این برابر با شرکت کننده از کشور کنیا است! شرکت چندین برابری برخی کشور های منطقه از جمله شرکت 20 برابری دانشجویان و پژوهشگران کشور ترکیه نسبت به ایران با جمعیتی معادل ایران، حکایت از چه واقعیتی دارد؟ آیا نیاز تحصیل کرده ما برای به بروز شدن از آنها کمتر است؟ یا محدودیتهای دیگر؟ تعداد 100,000 نفری دانشجویان دکترا در ایران، و در مقابل آن شرکت سالانه تعداد محدودی در این مجامع علمی و پژوهشی، چه فاصله ای را با پیشرفت جهانی ایجاد می کند؟ آیا این روند، فاصله ای که در بالا ذکر شد را، از بین میبرد؟ با وجود تمام تنگناها همچون گذشته، در این کنفرانس شرکت کردم و مقاله خود خود ارائه دادم.
در پژوهشی که در قالب پوستر با عنوان «خاک در فرهنگ فارسی» در EGU در وین اتریش ارائه گردید، به اهمیت و نقش خاک در اشعار و فرهنگ فارسی پرداخته شد. در این پژوهش به تحلیل و ارزیابی اشعار برجسته ای با مضمون خاک در اشعار فارسی از شعرایی هم چون خیام، مولوی، سعدی و شعرای معاصری چون سهراب سپهری و پروین اعتصامی پرداخته شد. در این نوشتار با بیان این که زبان شعر متفاوت از زبان علم است و نیاز به مهارت های پیچیده تری برای پیدا کردن رابطه واقعی بین این دو زبان وجود دارد، این جمع بندی حاصل گردید، که در این زمینه نیاز به مطالعات و تحقیقات بیشتری است. همچنین در کنار برگزاری این کنفرانس بین المللی در نشست دیگری بنام IUSS- ; Cultural pattern of Soil Understanding مجمع بین المللی خاک که اینجانب خود نیز یکی از اعضای موسس بین امللی آن هستم شرکت کردم. یکی از تصمیمات مهمی که در آن نشست مقرر شد، تهیه کتابی در خصوص الگوهای فرهنگی درک خاک در سال آتی است.
همه از خاکیم
به خاک می آئیم
با خاک بازی می کنیم
روی خاک خانه می سازیم
با خاک بزرگ می شویم
با خاک زندگی می کنیم
به خاک انس می گیریم
در خاک نفس می کشیم
به خاطر خاک می میریم
وسرانجام ِ این زندگی ِ خاکی
بازگشت به خاک است!!!
دست نوشته های یک انسان خاکی
نوشته شده در یک بعد از ظهر خاک
نیم نگاهی بر سفرم به آمریکا (AGU)
ارائه مقاله در کنفرانس(AGU ) انجمن ژئوفیزیک آمریکا با شرکت 24000 محقق و دانشمند از سراسر جهان در سانفرانسیسکو. نشست پاییزAGU با حدود 24000 شرکت کننده در سال 2016، بزرگترین نشست زمین و علوم فضایی در جهان است. نشست سال 2016، چهل و نهمین جلسه برای ارائه تحقیقات، آخرین اکتشافات، روندها و چالش در این زمینه است. نشست پاییز، کل جامعه علوم زمین و فضا را از سراسر جهان برای بحث روندهای در حال ظهور و آخرین تحقیقات گرد هم میآورد. برنامههای فنی، ارائه فناورهای جدید و نوآورد، که بسیاری از آنها هنوز منتشر نشده است، را شامل میشود.
با بیش از 1700 جلسه در سال 2016، برنامههای علمی نشست علوم زمین و فضا، برای هر کسی بدون توجه به رشته علمی خود، چیزی برای ارائه دادن دارد. در این جلسه بیش از 20000 ارائه شفاهی و پوستر، طیف گستردهای از سخنرانیهای کلیدی، انواع مختلفی از شبکه و حرفه، فرصت پیشرفت رسمی و غیر رسمی، و یک سالن نمایشگاه با صدها نفر از غرفه داران نمایشگاه ارائه شد.
چغارت زنبیل
موقعیت جغرافیایی چغارت زنبیل[1]
محوطه تاریخی چغارت زنبیل در خوزستان و در بخش جنوب شرقی شهرستان شوش و بر روی بخشی از امتداد چین خوردگی پهنه ساختاری از رشته کوه های زاگرس (طاقدیس سردارآباد) واقع شده است. فاصله این محوطه از شهرستان شوش در حدود 35 کیلومتر و تا اهواز 120 کیلومتر است. وجود تپه ماهورهای کنگلومرائی در شمال و شمال شرق محوطه، که ارتفاعات منطقه را به وجود آوردهاند، به همراه دشت فرسایش یافته جنوبی آن، باعث به وجود آمدن منطقه ای شاخص شده است و عاملی جهت اشراف محوطه چغارت زنبیل بر کل منطقه گردیده، این مسأله به ظاهر از نظر شهرسازان ایلامی دور نمانده است.
محوطه تاریخی چغارت زنبیل تقریبا به جز موارد خاص و جزئی نسبت به مناطق پیرامون، حالت یکپارچگی و بکر بودن خود را حفظ نموده است. این حالت به علت قرار داشتن بر روی طاقدیس سردارآباد، به وجود آمده است. از جمله نکات قابل توجه، استقرار و ساخت شهر مذهبی دوراونتاش[2] در نزدیکی رودخانه و بیشه زار طبیعی دز است. نزدیکی به رودخانه برای استفاده بهینه از آب، برای شرب، کشاورزی، ساخت و ساز و غیره از جمله موارد مهمی بوده، که هم اکنون نیز هم چون گذشته، عاملی جهت تجمعهای انسانی در کنار رودخانه هاست. رود دز یکی از مهم ترین رودخانههای استان خوزستان بوده و شاخههای متعددی دارد. شعبه اصلی رود دز از کنار زیگورات چغازنبیل میگذرد. فاصله آن از دوراونتاش حدود دو کیلومتر است. این رود توسط جنگلی گرمسیری و نیمه گرمسیری معروف به جنگل دز احاطه شده است.
معبد و یا زیگورات چغارت زنبیل
در 30 کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش ویرانههای شهر دورانتاشی قرار دارد، که یکی از شاهان ایلامی به نام انتاش گال[3] در اواسط قرن سیزدهم یعنی 1250 ق. م آن را ساخته است. بنای معبد که شبیه برج پله دار است، زیگورات[4] نامیده میشود. ساختمان زیگورات از پنج طبقه با ارتفاعهای متفاوت تشکیل شده، که امروزه تنها سه طبقه از آن باقی مانده است. بنای معبد احتمالا بر رأس برج داخلی جای گرفته بود، طول هر ضلع معبد در طبقه اول یعنی هم سطح با زمین 105 متر و ارتفاع اولیه زیگورات در حدود 52-49 متر تخمین زده شده است، که در حال حاضر تنها 25 متر از آن باقی مانده است. آخرین طبقه جایگاه خدای بزرگ ایلام، «اینشوشیناک[5]»، بوده است. بنای این زیگورات و شهر چغازنبیل به این منظور بود، که یک مرکز بزرگ دینی ایجاد شود، تا در هنگام جشنهای بزرگ محل نیایش عمومی شود. مصالح اصلی ساختمانی معبد عبارت است از: آجرهای پخته بسیار مرغوب، که با ملات محکمی به هم پیوسته اند، درون دیوارها و مواردی که به منظور، پر کردن صُفههای بنا بوده، از خشت استفاده شده است. در ساختمان زیگورات مجموعهای از قوسها، پلهها، راهروها، اطاقها، مقبره و آبروها موجود است. سردرها و راه پلههای متعدد آن طوری است، که به طبقات فوقانی معبد منتهی میشود، اطاقهای بدون پله به عنوان مقبره و اطاقهای پله دار به عنوان محل هدایا مورد استفاده قرار میگرفت، و این گویای آن است، که زیگوراتها مانند اهرام مصر به منزله آرامگاه بودهاند.
محوطه باستانی چغارت زنبیل (دوراونتاش)
شهر باستانی دوراونتاش یا محوطه باستانی چغارت زنبیل در قرن سیزده پیش از میلاد توسط «اونتاش نپیریشا» پادشاه ایلامی ساخته شده است. فضاهای این شهر را سه حصار متحدالمرکز تفکیک میکنند، که در مرکز آنها یک معبد مطبق یا به اصطلاح باستان، «ذیقورات» جای دارد. در طراحی شهر، فضای بین حصارهای بیرونی و میانی عمدتا به کاخها و خانههای شهر اختصاص داشته، به طوری که دو کاخ در گوشه شرقی و در مجاورت دروازه شاهی بنا شده است.
حد فاصل بین حصارهای میانی و درونی به محله مقدس معروف و برای معابد خدایان مختلف در نظر گرفته شده است. اکثر معابد نیز در این بخش کشف شدهاند. فضای محصور در حصار درونی اختصاص به معبد مطبق یا ذیقورات داشته است. این شهر در سال 640 پیش از میلاد توسط آشوربانی پال، پادشاه آشور تصرف و ویران شد. کاوشهای گسترده در این محوطه باستانی توسط «رومن گیرشمن» باستان شناس فرانسوی در دهههای پنجاه و شصت میلادی صورت گرفت. در سال 1979 چغازنبیل با شماره 113 در فهرست جهانی یونسکو ثبت گردیده است.
هـر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت
وان دگر پخت همچنین هوسی ویـن عـمارت بـسر نبـرد کسی
یـار نـاپـایـدار دوسـت مـدار دوسـتی را نـشـایـد ایـن غـدّار
نیک و بد چون همی بباید مرد خنک آنکس که گوی نیکی برد (سعدی،1394)
پایگاه میراث جهانی جغارت زنبیل و هفت تپه
در سال 1377 خورشیدی برای جلوگیری از تخریب هرچه بیشتر این شهر کهن، طی توافق به عمل آمده بین سازمان میراث فرهنگی ایران، یونسکو، بنیاد اعتباری ژاپن و همکاری مؤسسه کراتر فرانسه (موسسه بین المللی حفاظت از بناهای خشتی) طرح مطالعاتی حفاظت و مرمت محوطه باستانی چغازنبیل در زمینههای مختلف علمی آغاز گردید. در این رابطه یک پایگاه دائمی پژوهشی شامل بخشهای آزمایشگاه، کارگاه حفاظت و مرمت آثار، کتابخانه، رایانه، تالار کتیبه، موزه و بخش اداری در محل موزه آثار تاریخی چغارت زنبیل و هفت تپه ایجاد و تجهیز شده است. چارچوب کلی پایگاه میراث جهانی چغازنبیل و هفت تپه به دو بخش مطالعاتی و اجرایی تفکیک شده است. در بخش مطالعاتی این پایگاه مواردی مانند جمع آوری اطلاعات، مستند سازی، مطالعات باستان شناسی، معماری، زمین شناسی، شناخت مواد و مصالح، محیط زیست، حفاظت و مرمت، ژئوفیزیک و غیره گنجانده شده و در بخش اجرایی نیز انجام اقدامات حفاظتی و مرمتی مجموعه تاریخی بر مبنای اطلاعات به دست آمده، در نظر گرفته شد. حفظ چنین آثار و تحقیق در مورد چگونگی ماندگاری و حتی فرایندهای منجر به تخریب آنها میتواند ما را در جهت نگهداری شایسته تر و پیشگیری از نابودی چنین گنجینههای ارزشمندی رهنمون سازد. سلامت تدبیر تعادل عملکرد روان را، اگر در دو چیز خلاصه کنیم بی راهه نرفته ایم:
1-واقعیت پذیری
2- مسئولیت پذیری
پذیرش واقعیت به این معناست که فرد، توانمندی و قدرت پذیرش پیامدهای منطقی و طبیعی رفتار خود و رفتار جامه خود را داشته باشد. این پیامدها بخشی از دنیای واقعی است و هنگامی که ما پیامدهای رفتار و تصمیماتمان را نمیپذیریم، در واقع، واقعیت را انکار میکنیم. اگر واقعیت خود را نپذیریم، یک مشکل بیشتر نیست، اما اگر گذشته تاریخی، حال و آینده خود را نپذیریم؛ هم به خود، هم گذشتگان و هم آیندگان جفا کرده ایم. مسئولیت پذیری، یعنی فرد مسئولیت ارضای نیازهای شخصی و یا افکار، سلیقه و یا حتی اعتقادش را به عهده میگیرد، و در راستای این هدف به نیازهای دیگران تعدی نمیکند و یا اینکه نیازهایش را به هزینه ی دیگران رفع نمیکند. آیا یک روی سکه را دیدن، از واقعیت سکه می کاهد؟ مسلما خیر، بلکه مسئولیت ما را نسبت به واقعیات کم می کند. اگر می بینیم این مجموعه جز یک میز و صندلی اسقاطی، چند رشته سیم برای مرزبندی و غیره چیز دیگری ندارد، نشان آن نیست که تنها یک روی سکه را دیده ایم! مگر نه آن است، که برای نیل به حقیقت باید از مسیر واقعیت بگذریم.
نتیجه گیری
از این اختلاف باورها، اختلاف عقیدهها، اضداد، اختلاف سلیقهها، مرزهای دانش را بپیماییم، با پیمودن مرزهای دانش، دانش را به بینش بدل سازیم. آن زمان است، که می توانیم به رازی از رازهای آفرینش پی ببریم، آن زمان است، که می توانیم هدفمندی خلقت را بهتر درک کنیم، و آن زمان است، که می توانیم جبر و اختیار را معنی کنیم و تکامل را تفسیر نماییم. آن زمان است، که تفاوت بین قلب و ذهن را می فهمیم، یعنی هنگامی که بین قلب و ذهنمان جنگ و جدالی برانداختیم، شاهد پیروزی قلب می شویم. هنگامی که درون را با برون در هم آمیختیم، شاهد پرواز درون خواهیم شد. زیرا که ذهن توسط جامعه بنا میشود. ذهن، حاصل تعلیم و تربیت جامعه است. جامعه، ساختار ذهن را به میل خودش شکل میدهد، چرا که ذهن، هدیه زندگی نیست، اما قلب، بِکر است، هدیه آفرینش است، از ازل پاک بوده و تا ابد، پاک و پاکیزه خواهد بود.
متأسفانه برخی انتظار سفیدی مطلق یا سیاهی مطلق را دارند، که باید گفت نه سفیدی مطلق دیده می شود، نه سیاهی مطلق و نه صفر و نه یک، بلکه باید بدانیم، که دنیای بیرونی، تنها آیینهای از یک هوشمندی عمیقتر است و دنیای درون، خود هوشمندی است. این هوش و خرد، سازماندهنده ناپیدای همه چیز در عالم هستی است و چون بخشی از آن در وجود ما قرار دارد، ما هم در سازماندهی امور جهان شریکیم. بنابراین، ما به طور جداییناپذیری با همه چیز پیوند داریم.
رفتم به چغازنبیل که ببالم؛ اما به محض دیدن، دوباره از بی توجهی نالیدم. رفتم به غرب که ببالم؛ اما آن جا هم شروع کردم به نالیدن! چرا آن جایی که باید ببالیم می نالیم و آنجا که باید بنالیم می بالیم!
وقتی معبدی ساختند پنج طبقه با ارتفاع زیاد، برای این بوده که به زعم خودشان به خدا نزدیک تر باشد! مگر نه آن است، که همه دنبال یک چیز و یک گمشده می گردند؛ اما با روشها و وسایل مختلف! پس از اینها برآیند کلی درک انسانها را بفهمید. وقتی از قدمت چغازنبیل یعنی١٢٥٠ سال قبل از میلاد مسیح خواندم، از شادی آن قدمت گریستم و از غم بی توجهی خندیدم، از کم توجهی به اصالت ایران کهن دلم گرفت.
عکسی که در سمت راست بالا می بینید، امکانات راهنمایی چغازنبیل است و عکس دیگری که در سمت چپ می بینید طناب حائلی است، که محوطه عبور ممنوع را از مسیر گردشگرها جدا می سازد. این امکانات برای گرشگران پرده از چه واقعیتی بر می دارد؟ برای اینکه هم دانش و هم آرامش داشته باشیم باید چه بکنیم؟ مگر نه این است، که افرادی که با ما هم عقیده هستند به ما آرامش می دهند و افرادی که مخالف با عقیده ی ما هستند به ما دانش، پس بیاییم نظرات موافق و مخالف را بگیریم و بدین ترتیب بهترین را انتخاب کنیم. اگر بهترین را بر نگزینیم، بیشترین لذت را از زندگی نمی بریم. آدمی برای لذت بردن از زندگی به آرامش نیاز دارد و برای چگونه زندگی کردن به دانش. انسانی که هدفش خدمت به خداست ممکن است انسان خوبی باشد، اما انسانی که هدفش خدمت به انسان باشد، بی شک انسان خوبی است... هیچ کس مجبور نیست، که یکتا پرست باشد، همه مجبورند انسان باشند، نه این که انسان بزرگی باشند، تنها انسان بودن کافی است.
امروزه ما بهواسطه آثاری که از گذشته بر جای مانده است، از احوال و روش و منش گذشتگان آگاه میشویم و از تجارب و اندوختههایشان بهره ور می شویم. شهر باستانی دوراونتاش یا محوطه باستانی چغازنبیل فیالواقع همین آثار و تجارب گذشتگان است، که میتواند پایه توسعه و ترقی درست در زمان حال و آینده باشد. جوامع مترقی در راه پاسداری از آثار باستانی جهد بلیغ کرده و میکنند و البته از برکات و مواهبش هم بهرهمند میشوند.
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید مـعشوق هـمین جـاست بیـایید بیـاییـد
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بـادیه سـرگـشته شـما در چـه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شماییـد
ده بـار از آن راه بـدان خـانه بـرفتید یـک بـار از ایـن خـانه بـر این بام برآیید
آن خـانه لطیفست نشانهاش بگفتید از خـواجـه آن خـانه نـشـانی بـنمـایـید
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت یـک گـوهر جـان کو اگـر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنـج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
(مولوی،1384: غ648)
آیا مناسب نیست، ما هم همایشی داشته باشیم، تحت عنوان چغازنبیل؛ و به جای اینکه از معرفی آن دل نگران باشیم، از ارائه آن سرافراز شویم و به آن ببالیم؛ چرا که باید همگان بدانند، اگر با این همه محاسبات و معادلات و آزمایشها آلیاژی میسازند، اولین نوع و ظروف شیشه ای در همین نقطه تولید شده است.
کلام را به پایان می برم، گرچه بسی گفتنیهای ناگفته ماند، چرا که:
در آن نامه کان گوهر سفته رانـد بسی گفتنـیهای نـاگفـته مـاند
اگر هـر چـه بشـنیدی از باستان بـه گفـتی دراز آمـدی داـستان
نگفت آنچه رغبت پذیرش نبود همان گفت کز وی گزیرش نبود
دگـر از پـی دوسـتان زلـه کـرد که حـلوا به تنها نشایست خورد
(نظامی،1380)
دکتر سید کاظم علوی پناه
منابع:
شیرازی،حافظ.(1391). دیوان حافظ، تهران، انتشارات ققنوس.
شیرازی،سعدی.(1394). گلستان،به تصحیح محمدعلی فروغی، تهران، انتشارات ققنوس.
گنجوی،نظامی.(1380).شرفنامه،به تصحیح برات زنجانی،تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
مولوی،محمدجلال الدین.(1384). دیوان شمس تبریزی، تهران، انتشارات شقایق.
فایل اصلی گزارش مربوط سفر دکتر علوی پناه