نمایشگر دسته ای مطالب
معرّفی جغرافیای سیاسی
معرّفی جغرافیای سیاسی
معرّفی جغرافیای سیاسی
اصطلاح جغرافیای سیاسی اوّلین بار در سال 1751 م. توسط فیلسوف فرانسوی روبرت آن تورگو در مقالهای که سالها بعد انتشار یافت، بکار برده شد. تورگو جغرافیای سیاسی را یک علم کاربردی ـ نظریهای تلقی میکرد که با بررسی تأثیرات متقابل واقعیّات جغرافیایی اعم از طبیعی و انسانی با سازمان سیاسی میتواند در امر کشورداری به مسئولان مملکتی کمک نماید. بعدها در سال 1897 م. پروفسور فردریش راتزل آلمانی با نوشتن کتابی تحت عنوان جغرافیای سیاسی، نظریۀ کشور به مثابۀ موجود زنده (ارگانیزم) را ارائه داد که در آن زمان طرفداران زیادی پیدا کرد از جمله رودلف شلین استاد علوم سیاسی سوئد که با کاربرد واژۀ ژئوپلیتیک، جغرافیای سیاسی را نظریۀ کشور و ارگانیزم جغرافیایی معرفی کرد. از همین زمان ژئوپلیتیک که عمدتاً با ایدئولوژی حکومت آمیخته بود، دست در دست ژئواستراتژی مکیندری که بررسیِ اساس جغرافیایی سیاست جهان را هدف قرار داده بود، دیدگاه غالب نظریهپردازان سیاسی و جغرافیدانان را برای مدّت چهل و پنج سال تشکیل دادند. اما بعد از پایان جنگ دوّم جهانی و شکست آلمان نازی، ژئوپلیتیک خاص آلمان موجبات تخریب این دیدگاه را به عنوان یک دیدگاه دانشگاهی فراهم کرد. در مقابل جغرافیای سیاسی به ویژه در دهۀ سالهای 1950 م. با کوشش جغرافیدانان نامداری مانند هارتشورن، گاتمن و استیفن جونز دورۀ فراز خود را آغاز کرد. از این زمان به بعد جغرافیای سیاسی دانشگاهی تحت تأثیر پارادایمهای رایج در جغرافیا و سایر علوم اجتماعی، تحولاتی را از جهات تعریف، روش و محتوا تجربه کرد و دورههای مختلف: کارکردگرائی ناحیهای، فضایی ـ کمّی، رادیکالیسم، انسانگرائی و انتقادی را طی کرد. مطالعات فضایی مربوط به کشورها، دولتها، مرزها، پایتختها، تقسیمات کشوری، اختلافات ارضی، فدرالیسم، استعمارگری، رودخانههای بینالمللی و دهها مسائل مکانی ـ سیاسی دیگر در سطوح مقیاسهای جغرافیایی متعدد محلّی تا جهانی مورد توجه جغرافیدانان سیاسی است. امروز تعریف سادهای که مورد قبول اکثر جغرافیدانان سیاسی است، عبارتست از:
علم بررسی رابطۀ متقابل میان «قدرت» و «فضا».